معنی پایتخت لیتوانی

لغت نامه دهخدا

لیتوانی

لیتوانی. (اِخ) از ممالک ساحل شرقی بالتیک به اروپا، محدود از شمال به لتونی و از جنوب و مشرق به لهستان و از مغرب به آلمان شرقی و بحر بالتیک. دارای 53342 هزارگز مربع مساحت و 2500000 تن سکنه. کرسی آن ویل نیوس. لیتوانی امروزی کشوری است زیر نظر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی. || لیتوانی واسلاوی نام یکی از شعب هشتگانه ٔ مردمان آریائی به معنی اعم هند و اروپائی، یعنی لیتوانی ها و نیز اسلاوهای غربی و شرقی و جنوبی اروپا. (ایران باستان ج 1 ص 9).


پایتخت

پایتخت. [ت َ] (اِ مرکب) پاتخت. شهری که پادشاه در آن سکونت دارد و بعربی دارالسلطنه گویند. (غیاث اللغات). قُطب. حاکم نشین. کرسی. کرسی مملکتی.دارالملک. پادشائی. حضرت. واسطه. قاعده (تبریز قاعده آذربیجان است). قاعده ٔ ملک. عاصمه. قصبه. مستقر. مقر. مستقر ملک. نشست. نشست گاه. تختگاه. ام البلاد. سریر. سریرگاه. دارالاماره. دارالمملکه. دار مملکت: ثم عبدالعزیزبن موسی بن نصیر و سریره اشبیله. ثم ایوب بن حبیب اللحمی و سریره قرطبه. (نفخ الطیب ج 1 ص 140).

واژه پیشنهادی

بندر لیتوانی

کلایپدا

کلایپدا

فرهنگ معین

پایتخت

(تَ) (اِمر.) شهری که محل مقر حکومت باشد.

معادل ابجد

پایتخت لیتوانی

1920

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری